پیشگامان آگاهی

بازداری پاسخ

بازداری پاسخ مغز که طی این مهارت کودک محرک های نامرتبط را سرکوب مب کند

بازداری پاسخ به توانایی سرکوب و خاموش کردن آگاهانه پاسخ‌های خودکار و غالب به‌منظور ارائه پاسخ‌های مناسب‌تر و هدفمند اشاره دارد. ویژگی بازداری، کنترل محرک‌های مزاحم یا پاسخ‌های بازدارنده است.

بازداری پاسخ همچنین دربردارنده کنترل هیجانی و کنترل حرکتی هست. طبق نظر دیاموند (۱۹۹۰) توانایی مقاومت در برابر پاسخ غالب (بازداری پاسخ)، به ما انعطاف‌پذیری فوق‌العاده، آزادی انتخاب و کنترل اعمال می‌بخشد.

نقص در کنترل بازداری، موجب عملکرد نادرست در تکالیف و افزایش احتمالی پاسخ‌های نادرست می‌گردد

تصور می‌شود که بازداری پاسخ ممکن است پیش‌نیازی برای سطوح بالاتر کارکردهای اجرایی مثل خودتنظیمی، خودکنترلی و رفتار هدفمند باشد. بازداری پاسخ فعالیت حرکتی را به تأخیر می‌اندازد، به این منظور که به فرد اجازه داده می‌شود تا از فرایندهای اجرایی متعدد استفاده کند.

تعریف بارکلی از بازداری پاسخ شامل سه فرایند است که این سه فرایند باهم کار می‌کنند. اولین فرایند، بازداری پاسخ پیش تحکیمی است. دومین فرایند، توقف پاسخ جاری به‌منظور اجازه دادن برای تأخیر در تصمیم‌گیری برای ارائه پاسخ هست.

سومین فرایند، نقشی است که بازداری پاسخ در کنترل تداخل بر عهده دارد. وقتی فردی از کنترل تداخل استفاده می‌کند، تأخیر در پاسخ او را از حواس‌پرتی وابسته به پاسخ‌های رویدادهای رقیب حفظ می‌کند و بنابراین به پاسخ‌های خودفرمانی اجازه ارائه داده می‌شود (گوچ، ۲۰۱۵).

رشد بازداری پاسخ در خلال سال‌های پیش از مدرسه، قابل‌توجه و برجسته است، بااین‌حال، رشد و بهبود معناداری نیز بعداً، به‌ویژه بین سال‌های ۵ تا ۸ سالگی اتفاق می‌افتد.

مطالعات متعدد، رشد مداوم بازداری را در دوره کودکی میانی در الف: تکالیف بازداری حرکتی، مثل بازی دستی لوریا[۱] ب: تکالیف بازداری حرکتی چشمی مثل تکلیف آنتی ساکادا (که نیازمند نگاه کردن به جهت مخالف یک پیکان دارد) و ج: تکالیف بازداری ساده مثل تکلیف برو/نرو، نشان داده‌اند.

رشد اندکی هم در خلال نوجوانی و بزرگ‌سالی ظاهر می‌شود (سرپل و اسپوزیتو، ۲۰۱۶).

هوزینگا و همکارانش (۲۰۰۶) نشان داده‌اند که در تکالیف مربوط به بازداری، عملکرد افراد تا سن ۱۵ سالگی رشد مداومی نشان می‌دهد. در مورد تکلیف استروپ، رشد بازداری تا ۲۱ سالگی تداوم می‌یابد. این نتایج نشان‌دهنده‌ی رسش تدریجی بازداری شناختی در طول نوجوانی و حتی اوایل بزرگ‌سالی هست.

در مورد مبانی رشدی بازداری، دو دیدگاه متفاوت وجود دارد: دیدگاه اول: طبق نظریه پیچیدگی و کنترل شناختی[۲] فراگیری و استفاده فزاینده از نظام قواعد پیچیده، تبیین‌کننده تغییرات مرتبط با سن در کنترل رفتار است.

به‌ویژه افزایش پیچیدگی که بین ۳ تا ۵ سالگی رخ می‌دهد، به کودکان اجازه می‌دهد از قواعد تنظیم‌کننده برای تصمیم‌گیری استفاده کنند. بدین ترتیب، رشدی که با افزایش سن ایجاد می‌شود، با رشد فراشناخت و تفکر ارتباط دارد و منجر به افزایش کنترل بر روی افکار و اعمال می‌گردد.

مثلاً عملکرد کودکان در آزمون دسته‌بندی کارت‌های ویسکانسین، نشان‌دهنده‌ی تغییرات کلی در توانایی منعکس کردن قواعد و انتخاب سنجیده و مناسب از بین آن‌ها هست. نظریه پیچیدگی و کنترل شناختی، ناتوانی اجرایی را به فقدان بازتاب و انعکاس قواعد نسبت می‌دهد (زلازو[۳]، ۲۰۱۷)

دیدگاه دوم: مطالعات رشدی نتیجه گرفته‌اند که تغییرات مربوط با سن در توانایی کودکان برای تنظیم پاسخ‌ها و بازداری، ممکن است به رشد ساختارهای عصبی زیربنایی بازداری به‌ویژه قشر پیش پیشانی مرتبط باشد.

قشر پیشانی تحتانی راست[۴] به‌عنوان قسمتی معرفی‌شده است که در کنترل بازداری نقش مرکزی ایفا می‌کند، چراکه در زمان انجام تکالیف بازداری، بیشترین فعالیت را نشان می‌دهد.

فعالیت ناحیه پشتی و جانبی قشر پیش پیشانی نیز با دامنه‌ای از تکالیف بازداری پاسخ ارتباط دارد. در طول رشد انسان، هنگام انجام تکالیف بازداری پاسخ، فعالیت پراکنده مغز، در برخی نواحی متمرکز می‌شود.

مثلاً مطالعات fMRI نشان داده است که کودکان سنین مدرسه در مقایسه با بزرگ‌سالان، در نواحی قشر پیشانی (مثل ناحیه بطنی دوطرفه و ناحیه پشتی و جانبی) و قشر آهیانه ای، فعالیت پراکنده‌ای دارند.

ولی فعالیت در ناحیه شکمی پیشانی بعد از کودکی افزایش می‌یابد. همچنین با افزایش سن، فعالیت ناحیه پیشانی حدقه‌ای از چپ جانبی[۵] به راست جانبی تغییر می‌کند و برای فرونتالیزیشن[۶] فعالیت سینگولیت با افزایش توانایی بازداری شواهدی وجود دارد.

بدین ترتیب رشد و بهبودی بازداری پاسخ در طول سال‌های بعدی کودکی و نوجوانی، شاید منعکس‌کننده‌ی کانونی (متمرکز شدن در کانون) و مهاجرت فعالیت‌های عصبی و مغزی به ناحیه پیشانی مغز باشد (زلازو، ۲۰۱۷).

تکلیف استروپ ازجمله تکالیفی هست که برای سنجش بازداری پاسخ به کار می‌رود. این قبیل تمرینات نیاز به بازداری و منع عمدی و آگاهانه پاسخ نسبتاً خودکار دارند. اگرچه نوع پاسخی که باید بازداری شود، بین آن‌ها متفاوت است.

مثلاً در تکلیف استروپ از فرد خواسته می‌شود که فقط رنگ کلمات را بگوید و فرد باید تمایل خودکار خود جهت خواندن کلمه را بازداری پاسخ کند. تکلیف استروپ نسبت به ضایعات لوب پیشانی و سایر کژ کاری‌های آن حساس است. (زلازو، ۲۰۱۷).

[۱]. Luria’s hand game

[۲]. Cognitive complexity and control theory (CCC theory)

[۳]. zelazo

[۴]. Right inferior frontal cortex

[۵]. Left lateralized

[۶]. Frontalization

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

توسط
تومان