پیشگامان آگاهی

کارکردهای اجرایی و فراشناخت

کارکردهای اجرایی کارکردهایی هستند که اعمال هدفمند را مدیریت می کنند

کارکردهای اجرایی و فراشناخت

 

چه ارتباطی بین کارکردهای اجرایی و فراشناخت است؟ به طور کلی دانش آموزان نیاز دارند تا سبک یادگیری شان را بفهمند. این که آنها چونه یادمی گیرند و چطور می توانند بر موانع پیش روی خودشان پیروز گردند.

این نیاز به آنها کمک می کند تا راهبردهایی را کشف کنند که به آنها در کارشان کمک کند. و این که هر کدام از این راهبردها را کی، کجا وچگونه استفاده کنند. این فهم اشاره به مفهوم فراشناخت[۱] دارد. به عبارت دیگر این که بتوانیم درباره تفکرمان ویادگیری مان فکر کنیم.

فرا شناخت به آگاهی تفکر نظام مند افراد از یادگیری اطلاق می شود. فراشناخت عبارتست از توانایی تسهیل یادگیری از طریق مهار کردن وجهت دادن به فرایندهای فکری خویشتن.

افراد رفتار فراشناختی را برای کمک به یادگیری خویش وبه یاد آوردن چیزهایی که یاد گرفته اند انجام می دهند، مثلا برای به یادآوردن چیزهایی که باید بخرند، فهرست خرید تهیه می کنند، رئوس مطالب فصل های تخصصی دشوار را برای کمک به فهم و به خاطر سپردن مطالب درسی خلاصه می کنند، یا، برای کمک به تثبیت وتقویت یادگیری خود به مرور ذهنی وتکرار چیزی که همان موقع یاد گرفته اند می پردازند

.این رفتارها مبین آگاهی شخص نسبت به محدودیت های خویش و توانایی وی در برنامه ریزی برای یادگیری وحل مسئله است(ونگ، ۱۹۹۱؛ الیس وهمکاران ۱۹۹۱؛ فلاول، ۱۹۸۷ به نقل ازلرنر ترجمه دانش، ۱۳۸۴).

 

رابطه فراشناخت و کارکردهای اجرایی به این صورت است که:۱-هردو هدف گرا هستند ۲- جهت گیری در فعالیت های آینده نگر دارند ۳-هر دو شامل نگهداری اعمال در زمان بیشتر برای رسیدن به اهدافشان هستند۴- هردو شامل حل مسئله به عنوان جزئی از رفتار هدفمند هستند.

این رابطه بسیار نزدیک و دوطرفه است به گونه ای که حتی می توان هرکدام از عناصر فراشناخت را به عنوان جزئی از کارکاردهای اجرایی در نظر گرفت. به عبارت دیگر کارکردهای اجرایی نوع خاصی از اعمالهستند که به صورت مستقیم ما را در رسیدن به خود تنظیمی کمک می کنند. با این تفسیر ما هرکدام از کارکردهای اجرایی را می توانیم به عنوان یک نوع از اعمال هدفمند در نظر بگیریم.

 

فراشناخت دارای دو مولفه است: (۱) آگاهی از مسایل مربوط به راهبردها، مهارت ها یا منابع مورد نیاز جهت انجام یک تکلیف، و (۲) توانایی تنظیم عملکرد شخص با نظارت بر آن واصلاح آن در صورت بروز اشتباه(بروکووسکی و بیورک، ۱۹۹۶ به نقل از هالاهان وهمکاران ترجمه علیزاده وهمکاران، ۱۳۹۰). دانش آموزان با ناتوانی های یادگیری ممکن است در بسیاری از حوزه های فراشناختی، نقص داشته باشند.

 

یادگیرندگان کارامد از راهبردهای فراشناختی استفاده می کنند، اما دانش آموزان دچار ناتوانی های یادگیری فاقد مهارت های لازم برای جهت دادن به یادگیری های خود هستند. اما وقتی راهبردهای فراشناختی مورد استفاده یادگیرندگان کارامد را می آموزند، می توانند آنها را در موقعیت های بسیاری به کار گیرند. پاره ای از راهبردهای فراشناختی لازم برای یادگیری تحصیلی عبارت از طبقه بندی، وارسی، ارزشیابی، وپیش بینی است(کلاو،۱۹۸۷به نقل از لرنر ترجمه دانش، ۱۳۸۴)

 

طبقه بندی:

 

راهبردی است برای تعیین نوع، وضعیت، یا شیوه هر فعالیت یادگیری. افراد از خود سوال می کنند. در این جا ((چه کاری انجام می دهم؟)) یا ((آیا این فعالیت برای من مهم است؟))

 

وارسی

 

این راهبرد شامل اتخاذ اقداماتی در خلال فرایند حل مسئله برای تعیین پیشرفت، موفقیت، و نتایج به دست آمده است. برای مثال، ممکن است افراد به خودشان بگویند: ((من اکثر مطالب درس را به خاطر دارم))، ((برنامه ریزی من کاملا مفصل و دقیق است))، ((هنوز تا رسیدن به آنجا راه درازی در پیش دارم)) یا ((یک چیزی را در اینجا نمی فهمم))

 

ارزشیابی

 

ارزشیابی فراتر از وارسی است و اطلاعاتی درباره کیفیت به دست می دهد. برای مثال، فردی ممکن است فکر کند: ((برنامه ریزی من آن قدر خوب نیست که احتمال هر ضرری را منتفی بدانم)) یا (( خیلی خوب از عهده کار برآمدهام)).

 

پیش بینی

 

این فعالیت اطلاعاتی درباره راه های مختلف ممکن برای حل مسئله و نتایج احتمالی به دست می دهد. شخص ممکن است فکر کند: (( اگر تصمیم بگیرم در مورد این مسئله کار کنم، انجام دادن جزئیات فنی آن مشکل خواهد بود و مجبورم از کسی کمک بگیرم))، یا ((قاعدتا باید بتوانم تا چهار روز دیگ مقاله ام را بنویسم)).

 

جدول۲-۱ مشکلاتی که کودکان با نقص در کارکردهای اجرایی تجربه می کنند

 

برنامه ریزی برنامه ریزی وتخصیص دادن زمان برای مراحل انجام تکالیف مختلف(نوشتن مقالات، کامل کردن یک پروژه طولانی)
اولویت بندی اولویت بندی در تخصیص دادن زمان برای طرح های اصلی وآزمون ها دانستن اینکه جزئیات مهم هستند ولی این جزئیات هنگام خواندن، نت برداشتن و نگارش مقالات می توانند نادیده گرفته شوند. تخمین زدن اینکه چقدر زمان لازم است برای خواندن در برابر یک خروجی خاص(نوشتن یک مقاله، یک طرح و ویرایش آن)
سازماندهی سازماندهی ایده ها، افکار سازمان دادن مواد مانند یادداشت های کلاسی، متن کتاب ومطالعه
تغییر تغییر وحرکت انعطاف پذیر از سوی طرح کلی به سوی جزئیات در خواندن حرکت منعطفانه بین اعداد و کامات در محاسبات ریاضی
دسترسی به حافظه فعال

 

موفقیت تحصیلی برای تمام دانش آموزان به ویژه آنان که در یادگیری دچار مشکل هستند به طور جدایی ناپذیری با انگیزه، تلاش، مداومت، خودپنداره آموزشی[۲] وخود کارآمدی[۳] شان پیوند خورده است.

این فرایند های شناختی وانگیزشی با کارکردهای اجرایی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان به صورت یک سیکل پیوند می خورد.

 

راهبردهایی که نشان از کارکردهای اجرایی دارند یک نقطه ورودی برای افزایش عملکرد آموزشگاهی هستند. وقتی که دانش آموزان به طور موثری این راهبردها را یاد می گیرند وبه کار می برند، آنها موثرتر می شوند و شروع به دست یافتن موفقیت های تحصیلی می کنند.

موفقیت تحصیلی به نوبه خود خودکارآمدی و خودپنداره مثبت آموزشگاهی را افزایش می دهد که در نتیجه اینها تلاش متمرکز بیشتر وکار بیشتر بر روی اهداف مشخص است(ملتزر، ۲۰۱۰).

 

محیط یادگیری و روش ها وامکانات ساختاری همه وهمه نقش مهمی را به عنوان یک واسطه در این چرخه بازی می کنند. برای تمام دانش آموزان مخصوصا دانش آموزان دچار مشکلات یادگیری وتوجهی استفاده موثر از راهبردها[۴] و تلاش متمرکز شده فاصله بین مهارت های آنان وپیشرفت آکادمیک آنان را پر می کند.

به عبارت دیگر عملکرد آموزشگاهی این گونه دانش آموزان وابسته به دانش آنان درمورد این راهبردها وتمایل آنان به استفاده از این راهبردهاست. نگهداری تلاش و کوشش در جهت رسیدن به اهداف نیاز مبرم به یک راهنما و استفاده خوب از راهبردها دارد که این بزرگترین مشکل کودکان دچار مشکلات یادگیری وتوجهی است.

در حقیقت ممکن است تلاش آنان از بقیه هم کلاسی هایشان خیلی بیشتر باشد ولی درجه علمی و آموزشی آنان از بقیه همسالانشان کمتر باشد. هنگامی که این کودکان از راهبردهای سازماندهی، برنامه ریزی و ارزیابی استفاده می کنند به نحو مطلوبی قادر خواهند شد که بر مشکلات پیش روی خود فائق آیند.

هنگامی که این دانش آموزان اهداف واقعی و معناداری برای خود اتخاب می کنند. برای رسیدن به این اهداف نیاز به تلاش و کوشش وهمچنین خودتنظیمی فرایندهای شناختی وهیجانی خود دارند(ملتزر، ۲۰۱۰).

 

دانش آموزان برای ساختن انگیزه هایشان و مداومت شان در کار نیاز به پروفایل هایی دارند که نشان دهنده نقاط ضعف و توانمندی های آنان باشد. انجام اینها دانش آموز را قادر می سازد که مشخص کنند انجام کدام راهبردها برای آنان مناسب است. واین که چرا؟ کجا؟ وکی این راهبردها را به انجام برسانند.

همانطور که در بالا گفتیم این راهبردها را ما تحت عنوان فراشناخت یا توانایی فکر کردن به تفکر ویادگیری مان می شناسیم. فراشناخت به صورت اختصاصی توسط فلاول[۵](۱۹۷۹)و برون، برنسفورد، فرارا و کمپیون(۱۹۸۳)بدین صورت تعریف شد که فراشناخت عبارتست از فهم وباور هر دانش آموز از اینکه چطور یاد می گیرد وهمچنین راه هایی که به واسطه آنها توانایی انجام تکالیف خاصی را پیدا می کند.

بنابراین آگاهی فراشناختی دانش آموزان شامل دانش آنها وفهمشان از پروفایل های یادگیری شان است. وهمچنین فهم شان از کارکردهای اجرایی که با نقط ضعف و قوت آنها همگرا هستندوفهمیدن این نکته که ارتقاء این کارکردها باعث توانمندی در حل مشکلات آموزشی آنان می شود.

 

باور در مورد توانایی های خود اغلب حیطه های گوناگونی را در بر میگیرد که رید ولاینمن(۲۰۰۶) به شرح ذیل به آنها اشاره می کنند:

 

توانایی کلی: من به عنوان یک یادگیرنده چقدر خوب هستم؟ من چقدر زرنگ هستم؟

 

صلاحیت در یک تکلیف خاص: من در این تکلیف ویژه چقدر خوب بودم؟(نوشتن یک مقاله در مورد یک موضوع خاص)

 

کنترل بر نتیجه: آیا می توانم شرایط را کنترل کنم که تکلیف خوب اجرا شود؟ اگر من روی این تکلیف سخت کار کنم می توانم خوب کنترلش کنم

 

علت شکست: چرا من موفق شدم یا شکست خوردم؟ آیا من به این دلیل موفق شدم که سخت روی یک راهبرد مناسب برای این تکلیف کارکردم؟

 

دانستن فایده های یک راهبرد خاص: آیا من موفق شدم به این دلیل که اختصاصا از راهبرد سازماندهی و خودارزیابی استفاده کردم؟

 

وقتی دانش آموزان بتوانند به این سوالات پاسخ بدهند، آنها یگانگی بین نمودار یادگیری شان و یک راهبرد خاص را بهتر می توانند درک کنند. و بنابراین احتمال استفاده کردن ومداومت و یاد گرفتن این راهبرد خاص در آنان افزایش می یابد.

این امکان برای دانش آموزان همچنین وجود دارد که یک تلاش فوق العاده برای استفادهبسیاری از راهبردها در تکالیف اساسی آموزشی خود انجام دهند. این تلاش زیاد دانش آموزان در این جهت وابسته به شور وشوق وعلاقه آنان به موضوعات خاص می باشد. علاقه دانش آموزان دراوایل پایه اول مدرسه به تدریج کاهش پیدا می کند.

این کاهش علاقه آنان به تکالیف آموزشی در سالهای میانی ابتدایی و راهنمایی، به خاطر محدودیت محتوای درسی به توانایی دانش آموزان در مدیریت علایق شان وبرخورد با چالش های جدید سریع تر می شود. به عنوان یک نتیجه دانش آموزان سرآمد و دارای مشکلات یادگیری وتوجهی در پایه های بالاتر غیر مولد تر می شوند.

برای اینگونه دانش آموزان راهبردهای کنش های اجرایی می تواند بسیار امیدوارکننده باشد وآنان را به موفقیت تحصیلی برساند. هنگامی که معلمین به اهمیت کارکردهای اجرایی پی می برند به راحتی می توانند میزان مشکلاتی را که دانش آموزانشان در تکالیفی که نیاز به یکپارچه کردن وهماهنگی خرده مهارت های گوناگون دارند تشخیص دهند.

کلیدواژه : حافظه فعال
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

توسط
تومان